شب سیاه
عشق
خـدا را چه ديـدي ؟!
اين كلمه ها و نوشته ها صـوت شـدند ؛ و بـراي ِ يك بـار هم كه شـده او . . .
سوم شخص مفرد نیست !
همه ی دنیای من است !!!
بزرگراه های مهندسی ساز
فرامــــوش کردنـــت
حالا اشک هایم شبیه تو شده اند ! گریه که می کنم ... نمی آیند ...!
من تو را نمی سرایم !.. هوایت که به سرم می زند " بند بند وجودمــــ ای کاش نگاه خسته را خوابی بود یا در شب بی ستاره مهتابی بود ما مثل دو کاج دور از هم هستیم ای کاش که بین من و تو تابی بود یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : محمدجواد کاش بودی تا دلم اسیر فردا نبود کاش میدانستم کجایی و ای کاش میدانستم چه جور میتوان تورا دید نظاره ات کرد در آغوشت کشید و به تو گفت دوستت دارم نمیدانم چه جور بگویم ولی می گویم دوستت دارم از راه دور تا بدانی عشق کشک نیست عشق در گیری قلب است کاش بدانی چه میگویم آخر همه خیانت کردند و رفتند و من سکوت کردم و این سکوتی خواد بود بلند تر از فریاد برای رسیدن به آرزوهایم و آنکه دوستش دارم شنبه 4 تير 1390برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : محمدجواد درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
|